
یادت باشه، اولویتهایت را زندگی کن
ما انسانها عادتی مشترک داریم؛ اغلب با اشتیاق آغاز میکنیم. لیست مینویسیم، تصمیم میگیریم و به خودمان قول میدهیم. میخواهیم صبحها زود بیدار شویم، تغذیه سالم داشته باشیم، مثبتاندیش باشیم، شکرگزاری کنیم، کتاب بخوانیم، سیگار را ترک کنیم و در نهایت، نسخه ایدهآل از خودمان بسازیم.
اما حقیقت این است که خیلی زود، زیر بار این حجم از اهداف رنگارنگ و متعدد، احساس خستگی و فرسودگی میکنیم.
چرا که یک نکته اساسی را از یاد بردهایم: دستیابی به همهچیز، بهطور همزمان، ممکن نیست.
این مقاله دقیقا به همین مسئله میپردازد؛ اینکه چرا در دنیای پرشتاب امروز، بدون داشتن الویتبندی صحیح و با تعیین اهدافی غیرواقعگرایانه، مدام در مسیر تکرار و بیپیشرفت گرفتار میشویم.
اگر واقعا به دنبال تغییر هستید، نه صرفا تظاهر به آن، این مطلب مهم برای شماست.
چرا در کارها الویت بندی نداریم و اهداف غیر واقعی داریم
میخواهم هر روز کتاب بخوانم…
از امروز سیگار نمیکشم…
تغذیه سالم داشته باشم…
هر روز پنج صبح بیدار شوم..
مثبت نگر باشم…
هر روز در دوره شکرگزاری حضور پیدا کنم…
اینقدر اهداف زیادی انتخاب میکنیم که اصلا امکان انجام آن فراهم نمیشود. الویتبندی در زندگی و کار یکی از مهمترین مهارتهایی است که به افراد کمک میکند تا اهدافشان را به شکل موثرتری انجام دهند. با این حال، بسیاری از افراد در این زمینه با چالشها و مشکلاتی روبرو هستند. در این مقاله به بررسی دلایل عدم الویتبندی مناسب کارها و ایجاد اهداف غیر واقعی میپردازیم و راهکارهایی برای بهبود این وضعیت ارائه خواهیم داد.
الویت بندی و اعمال فشار برنامه ریزی شده میتواند باعث رشد و تقویت اراده ما در اجرای قدم های پیش رویمان باشد. باید قدم به قدم جلو برویم با برنامهای که از قبل برای خودمان نوشته ایم. یعنی برنامه ریزیهای خود را زمان بندی کنیم، ابتدا به چند ساله و بعد تقسیم کنیم به برنامههای ماهانه و هفتگی ، و بعد ببینیم الویت برای ماه اول چیست؟
عدم شناخت کافی از اهداف
یکی از اصلیترین دلایل عدم الویتبندی در کارها، نبود فهم کافی از اهداف شخصی و حرفهای است. بسیاری از افراد نمیدانند که دقیقا چه میخواهند و چه مسیری را میخواهند طی کنند. این عدم شناخت میتواند به ایجاد اهداف غیر واقعی منجر شود.
وقتی افراد به صورت گنگ و مبهم به اهدافشان نگاه میکنند، طبیعی است که نتوانند الویتها را مشخص کنند. برای مثال، فردی ممکن است بخواهد موفق باشد، اما نتواند به طور واضح تعریف کند که موفقیت چیست و چه معیاری برای سنجش آن دارد.
فشار اجتماعی و انتظارات غیر واقعی
فشارهای اجتماعی و انتظارات دیگران نیز میتواند عامل مهمی در ایجاد اهداف غیر واقعی و عدم الویتبندی باشد. افراد تحت تاثیر نظرات و انتظارات خانواده، دوستان و جامعه قرار میگیرند و این میتواند به تعیین اهدافی منجر شود که با واقعیتهای زندگیشان سازگار نیست. به عنوان مثال، فردی ممکن است تصور کند باید در یک سن خاص به یک مقام خاص برسد یا درآمد مشخصی داشته باشد، بدون اینکه به واقعیتها و تواناییهای خود توجه کند.
عدم مهارتهای مدیریتی
عدم مهارتهای مدیریتی، به ویژه در زمینه زمان و خود مدیریتی، از دیگر علل عدم الویتبندی صحیح کارها میباشد. بسیاری از افراد ابزارها و تکنیکهای لازم برای مدیریت زمان و انرژی خود را ندارند. این عدم توانایی میتواند منجر به ایجاد فهرستی از کارهای طولانی و غیر منطقی شود که در نهایت به ایجاد اهداف غیر قابل دستیابی میانجامد.
به عنوان مثال، شخصی میتواند مجموعهای از وظایف روزانه داشته باشد که هیچ یک از آنها با اهداف اصلی و بلندمدت او همخوانی ندارد.
ترس از شکست
ترس از شکست نیز یکی از عوامل مهم در ایجاد اهداف غیر واقعی و عدم الویتبندی صحیح است. افراد ممکن است به دلیل ترس از اینکه نتوانند به اهداف بزرگ و انتظارات بالا دست یابند، به سمت تعیین اهداف کوچک و غیر چالش برانگیز بروند. در این حالت، مهمترین کارها فراموش میشوند و فرد به وظایف کم اهمیتتر میپردازد که احساس امنیت بیشتری در آنها دارد.
در نتیجه، نه تنها به پیشرفتهای بزرگ دست نمییابد، بلکه یک چرخه معیوب از عدم موفقیت را تجربه میکند.
ناتوانی در گفتن نه
بسیاری از افراد به دلیل عدم توانایی در گفتن «نه» به درخواستها و مسئولیتهای دیگران، به الویتبندی صحیح دست نمییابند. آنها معمولا به دلیل نگرانی از واکنشهای دیگران یا احساس مسئولیتهای اضافی نسبت به دوستان، خانواده یا همکاران، خود را در وضعیتی قرار میدهند که به اهداف و وظایف اصلیشان آسیب میزند. این رفتار میتواند به عدم توانایی در متمرکز شدن بر کارهای حیاتی و مهم منجر شود.
نبود برنامهریزی و انعطافپذیری
بدون برنامهریزی مناسب، رسیدن به اهداف سخت و گاهی غیرممکن میشود. افراد معمولا بدون تعیین زمانبندی مشخص یا برنامهای منسجم برای انجام کارها، وارد عرصه میشوند و این باعث میشود که نتوانند اولویتهای خود را شناسایی کنند. همچنین، انعطافپذیری در برنامهریزی نیز اهمیت دارد؛ اگر افراد قادر نباشند به تغییرات و نیازهای جدید پاسخ دهند، احتمالا با هدفهای غیرقابل دسترس مواجه خواهند شد.
عدم توانایی در مدیریت احساسات
مدیریت احساسات نیز نقش مهمی در الویتبندی دارد. برخی از افراد ممکن است به دلیل استرس، اضطراب یا دیگر احساسات منفی، ناتوان شوند و نتوانند تصمیمهای درست در مورد اولویتها بگیرند. این وضعیت میتواند منجر به ایجاد اهداف غیرواقعی شود، زیرا افراد به جای تمرکز روی آنچه برای آنها ارزش دارد، تحت تاثیر احساسات خود قرار میگیرند و تصمیمات غیرمنطقی میگیرند.

یادت باشه، اولویتهایت را زندگی کن
راهکارهای پیشنهادی برای شما
برای غلبه بر چالشهای مذکور و بهبود الویتبندی کارها و تعیین اهداف واقعی، میتوان اقدامات زیر را انجام داد:
تعریف واضح اهداف: برای تغییر وضعیت، ابتدا باید اهداف دقیق و واضحی مشخص کنید. این اهداف باید قابل اندازهگیری و متناسب با تواناییهای شما باشند.
توسعه مهارتهای مدیریتی: با یادگیری مهارتهای مدیریت زمان و خود مدیریتی، میتوانید بهتر بر کارها و اهداف خود تمرکز کنید. استفاده از ابزارهایی مانند تقویم، لیست وظایف و نرمافزارهای مدیریت پروژه میتواند کمککننده باشد.
مواجهه با ترسها: تلاش کنید تا ترس از شکست را شناسایی کرده و با استفاده از تکنیکهای مدیریت استرس، آن را کنترل کنید. به جای اینکه از اهداف بزرگ بترسید، آنها را به اهداف کوچکتر و قابل دسترسی تقسیم کنید.
گفتن «نه» را تمرین کنید: یاد بگیرید چگونه میتوانید به درخواستهای نادرست یا اضافی دیگران پاسخ دهید. این میتواند از اتلاف وقت و انرژی شما جلوگیری کند و به شما اجازه دهد به اهداف اصلیتان توجه کنید.
برنامهریزی و انعطافپذیری: برای کارهای روزانه و هفتگی خود برنامهریزی دقیق انجام دهید و در عین حال انعطافپذیر باشید تا بتوانید به تغییرات پاسخ دهید.
مدیریت احساسات: روشهای مدیریت استرس و اضطراب را یاد بگیرید و سعی کنید احساسات خود را در حالتی متعادل نگه دارید. این میتواند به بهبود تصمیمگیری و الویتبندی شما کمک کند.
نتیجهگیری:
عدم الویتبندی و ایجاد اهداف غیر واقعی میتواند به دلایل مختلفی ناشی شود، از جمله عدم شناخت کافی از اهداف، فشارهای اجتماعی، ناتوانی در مدیریت احساسات و بسیاری دیگر از عوامل. با آگاهی از این چالشها و استفاده از تکنیکهای مدیریتی، افراد میتوانند به ایجاد اهداف واقعی و بهبود کاراییهای خود بپردازند. این فرایند نیاز به زمان، تلاش و تعهد دارد، اما نتیجه آن میتواند به رضایت و موفقیت بیشتر در زندگی حرفهای و شخصی منجر شود.
موفقیت واقعی از جایی آغاز میشود که فرد جرات حذف کردن و انتخاب کردن داشته باشد؛ جایی که به جای تلاش برای دستیابی به همه چیز، تمرکز خود را بر آنچه واقعا ارزشمند است قرار دهد. الویتبندی، در اصل نوعی احترام به زمان، انرژی و ظرفیتهای فردی است؛ راهی برای ساختن زندگی معنادار، پایدار و متعادل. به یاد داشته باشیم: داشتن همهچیز به معنای رسیدن به هیچچیز است.
از همین امروز، سادهتر و هدفمندتر انتخاب کنیم.
و اینکه شما میتوانید با شرکت در دوره ۲۸ روزه شکرگزاری از این چرخه معیوب رهایی پیدا کنید.