مسیر آگاهی - راندخت.
وقتی شکرگزاری، یک راننده اسنپ رو از تاریکی کشید بیرون
داستان راندخت-وقتی شکرگزاری، یک راننده اسنپ رو از تاریکی کشید بیرون! سلام به همه عزیزان. امیدوارم حال دلتون عالی باشه. من فرهمند هستم، توراندخت و این ویس رو ضبط میکنم در خصوص سری داستانهای راندخت.از اینجا شروع میشه که یه روز من دعوت بودم، میخواستم برم خونه دوستم ناهار، زنگ زدم اسنپ گرفتم و رفتم. […]
از گنج زیر زمین تا گنج درون،قصه بیداری یک مرد خرمآبادی
داستان راندخت-از گنج زیر زمین تا گنج درون،قصه بیداری یک مرد خرمآبادی سلام به همه عزیزان، امیدوارم حال دلتون عالی باشه. من فرهمند هستم، توراندخت، و در این ویس میخوام یکی از سری داستانهای راندخت رو براتون انتخاب کنم و تعریف کنم. البته ویس قبلی رو که ضبط کردم، اینقدر خندیدم که دیگه نتونستم ادامه […]
خودجویی که از خانه بهدوشی به خوشبختی رویایی رسید
داستان راندخت-خودجویی که از خانه بهدوشی به خوشبختی رویایی رسید! سلام به همه عزیزان، امیدوارم حال دلتون عالی باشه. من فرهمند هستم توراندخت، و این ویس رو ضبط میکنم در خصوص سری داستانهای راندخت. این داستان ما مربوط میشه به خانمی به نام مریم. اگه یادتون باشه، فکر کنم تو داستان دوم یا سوم، حمید […]
از خوردن قرص اعصاب تا آرامش با شکرگزاری
از خوردن قرص اعصاب تا آرامش با شکرگزاری! گاهی باید چند سال از یک مسیر بگذره تا آدمی بتونه پشت سرش نگاه کنه و با تمام وجود بگه: «من دیگه اون آدم سابق نیستم». این نوشته، روایت تغییری عمیق و تدریجیه؛ تغییری که با قطره قطره شکرگزاری، با نور آگاهی شروع شد… اما همینها تونستند […]
حکایت من و راز شکرگزاری تحولآفرین
حکایت من و راز شکرگزاری تحولآفرین! وقتی با خودت صادق باشی و رسما دست از نق زدن برداری، دروازههای شگفتی پیش روت گشوده میشود. در این داستان من، از دل چالشهای خانوادگی و بدهیهای سنگین پای شکرگزاریای ایستادم که بهجای وعدههای تو خالی، عمل میکرد. این معجزهها یکشبه اتفاق نیفتادند؛ نتیجه ترکیب باورِ قلبی، تمرین […]
این آشوبی که مقدمه آرامش شده چیه
این آشوبی که مقدمه آرامش شده چیه!؟ تا حالا شده فکر کنین چرا وقتی وارد مسیر رشد و آگاهی میشیم، بعضی چیزها ظاهرا بهم میریزه؟ چرا درست وقتی فکر میکنیم داریم همهچی رو بهتر میکنیم، ناگهان زندگیمون مثل خونهای وسط خونهتکونی، بههمریخته بهنظر میرسه؟ شاید وقتشه دیدگاهمون رو نسبت به این بههمریختگیها عوض کنیم… این […]
آرامشی که هیچکس نتونست بهم بده، اما شکرگزاری داد
آرامشی که هیچکس نتونست بهم بده، اما شکرگزاری داد!! گاهی یک جمله ساده، از دل یک گفتگو کوتاه، میتونه راه نجات آدمی باشه که در طوفان رنجهای عاطفی گیر افتاده. این تجربه، حکایت آدمیه که با قلبی شکسته، در دل تاریکی به دنبال روزنهای از نور میگرده… و دست آخر، با راهی بهظاهر ساده اما […]
شکرگزاری، سپر من در طوفان زندگی شد
شکرگزاری، سپر من در طوفان زندگی شد! گاهی ما با نیت ساختن، قدم در مسیرهایی میگذاریم که در ظاهر همهچیز را به هم میریزند. در لحظاتی که فکر میکنیم داریم پیشرفت میکنیم، زندگی ناگهان با یک موج از تغییرات و تنشها روبهرویمان میکند. اینجاست که خیلیها فکر میکنند “نکنه راه رو اشتباه اومدم؟” اما گاهی، […]
از دل شکست تا طلوع معجزه
از دل شکست تا طلوع معجزه! + ویس خودجو بعضی آدما سالها با زندگی دست و پنجه نرم میکنن. نه یکی دو روز، یه مسیر طولانی، پر از بالا و پایین، بیپناهی، ناامیدی، این قصه، روایت یه زن و شوهر که ۶ سال پشت در بسته موندن، اما دست از تلاش کردن نکشیدن. با همه […]
معجزهای که پشت میلههای زندان رخ داد
داستان راندخت-معجزهای که پشت میلههای زندان رخ داد!؟ سلام به همه عزیزان، امیدوارم حال دلتون عالی باشه. من فرهمند هستم توراندخت. این ویس در خصوص سری داستانهای راندخت هست ، و قهرمان داستان ما شخصی به نام حسن هست که اسم مستعاره چون من هنوز اجازه ندارم اسمشون رو بگم، اگر خودشون دوست داشتن برای […]