برای استفاده از سایت راندخت، نیاز به راهنمایی داری ؟!

رهایی از خشم و احساسات منفی - راندخت.

آرامشی که هیچ‌کس نتونست بهم بده، اما شکرگزاری داد

آرامشی که هیچ‌کس نتونست بهم بده، اما شکرگزاری داد

آرامشی که هیچ‌کس نتونست بهم بده، اما شکرگزاری داد!! گاهی یک جمله ساده، از دل یک گفتگو کوتاه، می‌تونه راه نجات آدمی باشه که در طوفان رنج‌های عاطفی گیر افتاده. این تجربه، حکایت آدمیه که با قلبی شکسته، در دل تاریکی به دنبال روزنه‌ای از نور می‌گرده… و دست آخر، با راهی به‌ظاهر ساده اما […]

بیشتر بخوانید
شکرگزاری، سپر من در طوفان زندگی شد

شکرگزاری، سپر من در طوفان زندگی شد

شکرگزاری، سپر من در طوفان زندگی شد! گاهی ما با نیت ساختن، قدم در مسیرهایی می‌گذاریم که در ظاهر همه‌چیز را به هم می‌ریزند. در لحظاتی که فکر می‌کنیم داریم پیشرفت می‌کنیم، زندگی ناگهان با یک موج از تغییرات و تنش‌ها روبه‌رویمان می‌کند. اینجاست که خیلی‌ها فکر می‌کنند “نکنه راه رو اشتباه اومدم؟” اما گاهی، […]

بیشتر بخوانید
از دل شکست تا طلوع معجزه

از دل شکست تا طلوع معجزه

از دل شکست تا طلوع معجزه! + ویس خودجو بعضی آدما سال‌ها با زندگی دست‌ و‌ پنجه نرم می‌کنن. نه یکی دو روز، یه مسیر طولانی، پر از بالا و پایین، بی‌پناهی، ناامیدی، این قصه، روایت یه زن و شوهر که ۶ سال پشت در بسته موندن، اما دست از تلاش کردن نکشیدن. با همه‌ […]

بیشتر بخوانید
گمشده‌ای که راه ایمان واقعی نشونم داد

گمشده‌ای که راه ایمان واقعی نشونم داد

گمشده‌ای که راه ایمان واقعی نشونم داد..! بعضی از لحظه‌ها هستن که نمی‌تونی با هیچ منطقی توضیحشون بدی. لحظه‌هایی که انگار زندگی با تو حرف می‌زنه، جهان پاسخ نجواهای دلت رو میده و خدا درست همون‌جایی پیداش می‌شه که فکر می‌کنی دیگه امیدی نیست. این داستان، قصه‌ی یکی از همین لحظه‌هاست؛ لحظه‌ای که نه فقط […]

بیشتر بخوانید
من از دل خیانت خودم زنده کردم

من از دل خیانت خودم زنده کردم + ویس خودجو

من از دل خیانت خودم زنده کردم + ویس خودجو گاهی یک اتفاق میتونه همه‌ اون چیزی که از خودت می‌شناختی رو متلاشی کنه، جوری که دیگه هیچ جوره نتونی جمع کنی… اما بعضیا، درست همون‌جا که همه چی انگار تموم شده، از نو شروع می‌کنند. این دستاورد زیبا، روایت زنی هست که دلش شکست، […]

بیشتر بخوانید
دختری که یک تهدید مرموز زندگیش زیر و رو کرد!

دختری که یک تهدید مرموز زندگیش زیر و رو کرد!

داستان راندخت- دختری که یک تهدید مرموز زندگیش زیر و رو کرد! سلام به همه عزیزان، امیدوارم حال دلتون عالی باشه. من فرهمند هستم، توراندخت و در این ویس می‌خوام سری داستان‌های راندخت رو براتون تعریف کنم. قهرمان داستان ما خانمی هستند که در اردیبهشت ماه، با ما آشنا شدن از طریق اینستاگرام راندخت و به […]

بیشتر بخوانید
شبیه کسی بودم که یک عمر با او جنگیدم

شبیه کسی بودم که یک عمر با او جنگیدم

شبیه کسی بودم که یک عمر با او جنگیدم همه‌مون یک نفر رو تو زندگی داشتیم که می‌خواستیم مثلش نباشیم… اما گاهی دقیقاً همون جا که فرار میکنی، همون جاییه که داری ناخودآگاه بهش نزدیک‌تر میشی. این داستان، صدای خانمیه که سال‌ها از شبیه بودن به پدرش فرار کرده بود… تا زمانی که با یک […]

بیشتر بخوانید
بخشش الزامی نیست؛ اول خودت را در آغوش بگیر

بخشش الزامی نیست؛ اول خودت را در آغوش بگیر

بخشش الزامی نیست؛ اول خودت را در آغوش بگیر و دوست داشته باش. ما از کودکی آموخته‌ایم که باید ببخشیم. گفته‌اند که بخشش نشانه بزرگواری‌ست و رها نکردن، باری‌ست بر دوش ما. اما آیا همیشه این توصیه در لحظه‌های رنج و خشم، برای‌مان مفید است؟ آیا واقعاً آمادگی داریم که از عمق زخم‌هایمان عبور کنیم، […]

بیشتر بخوانید
از لبه پرتگاه تا حس خوشبختی

از لبه پرتگاه تا حس خوشبختی

از لبه پرتگاه تا حس خوشبختی چقدر فاصله است؟ گاهی آدم زندگی‌اش رو از جایی شروع می‌کنه که انگار هیچ نوری ته تونل نیست. جایی که فقط تاریکیه، ناامیدی، قرص‌های خواب و فکرهایی که هیچ‌کس دوست نداره به زبون بیاره. اما همین آدم، اگر راه درست رو پیدا کنه، می‌تونه از ته اون چاه تاریک، […]

بیشتر بخوانید
قصه‌ای از جسارت و تغییر من

قصه‌ای از جسارت و تغییر من

قصه‌ای از جسارت و تغییر من گاهی توی زندگی به نقطه‌ای می‌رسیم که دیگه نمی‌تونیم با همون الگوهای قدیمی ادامه بدیم. شاید یه رابطه، یه شغل، یا حتی خاطرات گذشته ما رو توی یک حلقه بی‌پایان نگه داره. اما جسارت تغییر، دقیقاً از همین لحظه شروع میشه. اینجا داستان یک مسیر رشد و رهایی رو […]

بیشتر بخوانید