تاثیر شکرگزاری بر زندگی - راندخت.
یک قرار الهی کنار چشمه که همهچیز رو براش تغییر داد
داستان راندخت-یک قرار الهی کنار چشمه که همهچیز رو براش تغییر داد! سلام به همه عزیزان، امیدوارم حال دلتون عالی باشه. من فرهمند هستم، توراندخت، و در این ویس می خوام سری داستانهای راندخت، یکیش انتخاب کنم و براتون تعریف کنم. داستان این سری مربوط میشه به خانم عزیزی به نام شبنم. این موضوع برمیگرده […]
پسر خدماتی که حالا صاحب خونهست
داستان راندخت-پسر خدماتی که حالا صاحب خونهست! سلام به همه عزیزان؛ امیدوارم حال دلتون عالی باشه. من فرهمند هستم، توراندخت، و این ویس رو ضبط میکنم در خصوص سری داستانهای راندخت. داستان ما از اینجا شروع میشه که سال ۹۸ من زنگ زدم به یک شرکت خدماتی که دو تا نیرو برای من بفرستن برای […]
از در و دیوار برام معجزه اومد
داستان راندخت-از در و دیوار برام معجزه اومد! سلام به همه عزیزان، امیدوارم حال دلتون عالی باشه. من فرهمند هستم توراندخت و در این ویس میخوام سری داستانهای راندخت رو طبق معمول یکیش انتخاب کنم و براتون تعریف کنم. این سری قهرمان داستان ما شخصی به نام داوود هست. اوایلی که شکرگزاری انجام داده بودم […]
از قعر فقر تا مدار فراوانی،این داستان باید با دل شنید
داستان راندخت-از قعر فقر تا مدار فراوانی،این داستان باید با دل شنید! سلام به همه عزیزان امیدوارم حال دلتون عالی باشه. من فرهمند هستم، توراندخت، و در این ویس میخوام سری داستانهای راندخت رو براتون تعریف کنم، بیشتر هدفم از این داستان این هست که دستان خداوند رو در زندگیمون ببینیم، چون قرار نیست خداوند […]
از گنج زیر زمین تا گنج درون،قصه بیداری یک مرد خرمآبادی
داستان راندخت-از گنج زیر زمین تا گنج درون،قصه بیداری یک مرد خرمآبادی سلام به همه عزیزان، امیدوارم حال دلتون عالی باشه. من فرهمند هستم، توراندخت، و در این ویس میخوام یکی از سری داستانهای راندخت رو براتون انتخاب کنم و تعریف کنم. البته ویس قبلی رو که ضبط کردم، اینقدر خندیدم که دیگه نتونستم ادامه […]
خودجویی که از خانه بهدوشی به خوشبختی رویایی رسید
داستان راندخت-خودجویی که از خانه بهدوشی به خوشبختی رویایی رسید! سلام به همه عزیزان، امیدوارم حال دلتون عالی باشه. من فرهمند هستم توراندخت، و این ویس رو ضبط میکنم در خصوص سری داستانهای راندخت. این داستان ما مربوط میشه به خانمی به نام مریم. اگه یادتون باشه، فکر کنم تو داستان دوم یا سوم، حمید […]
بازگشت حافظه پدرم با شکرگزاری
!بازگشت حافظه پدرم با شکرگزاری! گاهی وقتا فکر میکنی دیگه هیچ راهی نیست، همهچی داره بدتر میشه، و فقط باید بشینی و نگاه کنی که عزیزت داره جلو چشمت ضعیف میشه… اما همیشه یک راهی هست، حتی اگه دیده نشه. این متن، قصه دختری که دستهاش رو روی زانوش گذاشت، بلند شد، و با ایمان […]
معجزهای که بعد از یک ساعت مرگ، زندگی رو برگردوند
معجزهای که بعد از یک ساعت مرگ، زندگی رو برگردوند! گاهی وسط زندگی روزمره، جایی که حتی امیدی هم به بهتر شدن چیزی نداری، اتفاقی میفته که تمام معادلههات رو بههم میزنه. اینجاست که دیگه هیچ منطقی جواب نمیده و فقط میتونی بگی: «معجزه شد.» این داستان یکی از همون لحظههاست؛ لحظهای که مرگ تا […]
باورهایی که با آهنگ شکل میگیرن و مغزت هیپنوتیزم میکنن
داستان راندخت-باورهایی که با آهنگ شکل میگیرن و مغزت هیپنوتیزم میکنن! سلام به همه عزیزان، امیدوارم حال دلتون عالی باشه. من فرهمند هستم، توراندخت، و در این ویس میخوام یکی از سری داستانهای راندخت رو براتون تعریف کنم. البته این داستان ربطی به شکرگزاری نداره، اما درباره تاثیر شعر و آواز روی سرنوشت ماست. یادمه […]
از تلخی سالها تا شیرینی یک لبخند عاشقانه
از تلخی سالها تا شیرینی یک لبخند عاشقانه..! گاهی برای تغییر، لازم نیست دنیا عوض شه؛ فقط کافیه خودمون رو پیدا کنیم. این داستان، روایت یک زن قوی و ساکته که سالها در رابطهای سرد و بیروح گیر کرده بود. نه عشق، نه آرامش، نه امید… فقط خستگی از بودن با کسی که نمیتونست ببخشدش. […]