بلاگ - راندخت.
بودا بلد بود چطوری نبازه
بودا بلد بود چطوری نبازه ! توچی؟! بلدی؟! در جهانی که پر از دغدغهها، نارضایتیها و جستجو بیپایان برای خوشبختی است، شاید پرسیدن این سوال […]
از خیال پردازی برای سفر تا واقعیت و سفر رویایی من
از خیال پردازی تا واقعیت، سفری که جور شد. بعضی آرزوها فقط آرزو نیستن… انگار یک چیزی ته دل آدم میگه که “این مال توئه“، […]
۲۰ سال ترس از رانندگی تا خریدن ماشین
ترس از رانندگی تا خریدن ماشین آدم وقتی میشنوه یک نفر بعد از بیست سال تونسته بر ترسی که همیشه همراهش بوده غلبه کنه، ناخودآگاه […]
کینه، باری که باید زمین گذاشت
کینه، باری که باید زمین گذاشت. در طول زندگی، ما بارها و بارها با احساساتی مواجه میشویم که میتوانند آرامش درونمان را برهم زنند. یکی […]
از ترس تنهایی تا عشق به خودم
از ترس تنهایی تا عشق به خودم ، من حالا عاشق خودمم یکی از خودجویان خانم فرهمند عزیز، با صداقت و سادگی از دستاوردش گفته؛ […]
داستان راندخت- داستان خانمی که نه عزت نفس داشت و نه اعتماد به نفس
داستان راندخت- داستان خانمی که نه عزت نفس داشت و نه اعتماد به نفس سلام به همه عزیزان، امیدوارم حال دلتون عالی باشه. من فرهمند […]
وقتی آغوش آگاهی باز میشود
وقتی آغوش آگاهی باز میشود ، توهم بغلش کن. بعضی تجربهها فقط اتفاق نیستن؛ جریانند. مثل آبی که وقتی راه میافته، هر چی سر راهش […]
شکرگزاری با من چه کرد؟
میخواهید بدانید، شکرگزاری با من چه کرد؟ بعضی وقتا آدم به نقطهای میرسه که انگار دیگه راهی جلوش نیست. دلش گرفته، فکرهاش در همه، امیدی […]
جایی که عشق نباشد روح زخمی میشود
جایی که عشق نباشد روح زخمی میشود. همه ما در زندگی با آدمهایی مواجه شدهایم که رفتاری سرد، خشن یا پر از اضطراب دارند؛ کسانی […]