برای استفاده از سایت راندخت، نیاز به راهنمایی داری ؟!

پولی نداشتم، ولی برای دخترم معجزه ساختم

پولی نداشتم، ولی برای دخترم معجزه ساختم

پولی نداشتم، ولی برای دخترم معجزه ساختم!

چه کسی گفته وسط بحران‌های زندگی، دیگه امیدی به شادی نیست؟
گاهی در دل تاریک‌ترین شب‌های زندگی، نشونه‌ها یکی‌یکی میان تا بهمون یادآوری کنن هنوز نوبت ما نرسیده بدرخشیم.
این متن، قصه‌ زنی که از دل فقدان، از دل تنهایی و از دل بی‌پناهی، با قلبی زخم‌خورده اما امیدوار،
بلند شد و تصمیم گرفت برای دخترش، برای خودش، برگرده به زندگی…

 

خدا معجزه کرد برام… : کد دستاورد ۱۲۲۳۵۳#

سلام استاد گرامی
واقعا ازتون سپاسگزارم، من خیلی نیاز داشتم.
تو برهه زمانی بدی گیر کردم و الان دارم رو خودم کار می‌کنم که بتونم سالم زندگی کنم،
ذهنم رو کنترل بکنم، چون تو این چند ماه اخیر خیلی مشکلات شدیدی رو من هوار شد.
از مریضی مادرم و خالم و فوت اینا که سه ماه هستش از فوت مادرم و خالم می‌گذره…
و خانواده‌ام، یعنی پدرم و برادرام، من کامل گذاشتن کنار و درد خیلی بزرگی رو من گذاشتن.
الان احساس می‌کنم که با حرف‌های شما انقدر آروم شدم که فکر می‌کنم مدتی رو باید کناره‌گیری کرد تا روی خودم کار بکنم که قوی‌تر بشم و با فشارهایی که به ذهن و قلب من دارن میارن، خودم نبازم.
چون من همیشه یک زن تنها و مستقل بودم.
همسرمم دو سال پیش از دست دادم، هم فشار مالی خیلی روم بود، هم فشار روحی.
و از وقتی که دیگه پارسال پاییز مامانم مریض شد و بهمن‌ماه فوت کرد و خالمم فروردین‌ماه فوت کرد، خیلی سختی‌ها روم بود…
ولی از روزی که دعوت شدم به کانال شما توسط یکی از هنرجوهاتون، واقعا از خدا سپاسگزارم و دومی از شما سپاسگزار هستم.
دوست دارم که همیشه همراه و همگام باشم. دوست دارم زندگیم عوض بشه، برگرده به چند سال پیش که آرامش ذهن داشتم، به راحتی می‌خوابیدم، به راحتی زندگی می‌کردم ولی میگم این چند وقته خیلی تحت فشار بودم.
فکر می‌کنم که خداوند شما رو سر راه من قرار داد، به وسیله یکی از دوستانم.
دیروز یا پریروز، من شکرگزاری‌هام یک‌خورده طول کشید، به‌خاطر اینکه یکی از مشکلاتم که همون نشانه‌هایی بودش که شما گفتید به نشانه‌ها توجه بکنید…
روز چهارشنبه، مدارک همسر خدا بیامرزم که واقعا می‌خواستم برم المثنی بگیرم، وکیلی که گرفته بودم کارام انجام بده، کلاهبردار از آب در اومد…

با دامادم رفتم، خیلی راحت، بی‌سروصدا، حرف و حدیث و سخن، رفتم مدارکم رو گرفتم و همش دنبال این چالش بودم که یک جای خیلی قیمت‌مناسبی رو پیدا کنم جشن عقد دخترم بگیرم.

چون بعد از فوت همسرم، چند ماه بعدش که خواستگار اومد برای دختر دومیم که دیگه آخرین بچه هم هست و من دست‌و‌بالم خیلی تنگ بود، فقط یک جشن محضری انجام دادم. و چون هنوز سال همسرم نشده بود، معین جشن رو گذاشتیم تو سالگردش که اسفند که گذشت باشه انجام بدیم، که متاسفانه مادر عزیزم رو از دست دادم.
باز نشد، افتاد بعد از عید که دیروز رفتیم یک سالن خیلی خوب تو تهران پیدا کردیم و بیعانه دادم که به بودجم می‌خورد،
که بتونم یک جشن عقدی برای دخترم داشته باشم.

که دخترم هم یک ذره… یک ذره که نه، خیلی شاد بشه، خوشحال بشه،
چون ما این چند وقته همش غم و اندوه داشتیم در اطرافمون، این کارمم به سلامتی انجام شد.

خواستم بگم که من دانش‌آموز بی‌دقت و بی‌نظمی نیستم.
ایشالا که همه‌ تکالیفم رو به‌موقع انجام بدم، از شرمندگیتون در بیام.
بازم ازتون خیلی خیلی سپاسگزارم.

گفتم این ویس رو بهتون بدم که نشانه‌های خوب یکی‌یکی داره وضوح میشه برای من تو زندگیم، بازم ازتون متشکرم.
خیلی دوستتون دارم، می‌بوسمتون.

تحلیل روان‌شناسی و علمی:

این روایت دقیقا نشون‌دهنده‌ مفهوم «تاب‌آوری» در روان‌شناسی؛
تاب‌آوری یعنی توانایی برگشتن به زندگی حتی بعد از تلخ‌ترین و سخت‌ترین اتفاقات.

فردی که هم داغ همسر رو دیده، هم داغ مادر و خاله رو، هم طرد شدن از سمت خانواده رو تجربه کرده،
ممکنه دچار افسردگی شدید، از هم‌پاشیدگی روانی یا حتی فروپاشی درونی بشه.
اما اینجا با یک الگوی کم‌نظیر مواجه‌ایم: بازگشت به زندگی با تکیه بر معنا، مسئولیت‌پذیری، و امید و شکرگزاری.

در عین حال، تلاش برای برگزاری یک جشن ساده اما زیبا برای دختر، نشون‌دهنده‌ نوعی «ترمیم روانی از مسیر خدمت و عشق» هست؛
در روان‌درمانی مثبت‌نگر، یکی از تکنیک‌ها برای خروج از حالت‌های روحی دشوار، همین ساختن لحظات شاد برای دیگرانه؛
و این عزیز دقیقا ناخودآگاه یا شاید با الهام از آموزه‌ها، همین مسیر رو رفته.

جمع‌بندی :

وقتی داشتم این متن رو می‌خوندم، اشک تو چشمام جمع شد…
چقدر آدم باید قوی باشه که وسط این‌همه داغ و فشار، هنوز بتونه فکر شادی دخترش باشه…
این فقط یک جشن عقد نیست، این جشنی برای زنی که نگذاشت زخم‌ها شخصیتش رو دفن کنن.
اگه الان با خودت فکر می‌کنی «من تو این حال بد، از پس کارام برنمیام»، لطفا این متن رو چند بار بخون…

  1. Haidi گفت:

    خیلی ممنون و همیشه مانا باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *