
هیچ دکتری نتونست خوبم کنه، ذهنم نجاتم داد
بعضی دردها فقط جسمی نیستن؛ وقتی ماهها یا حتی سالها با یه مشکلی مثل آلرژی، خارش پوستی یا حساسیت دست و پنجه نرم کنی و هیچ درمانی جواب نده، یه خستگی عمیق تو وجودت میشینه.
اما گاهی یه تغییر درونی، هم حال دل آدمو خوب میکنه، هم جسم رو آروم.
تجربهای که قراره بخونی، داستان یک خانوم قوی و دوستداشتنیه که با دورههای آگاهی، تمرینهای دوره سایه و دوره شکرگزاری، تونسته از یه رنج طولانی نجات پیدا کنه.
اگه تو هم دنبال یه راه متفاوت برای خوب شدن هستی، این نوشته رو از دست نده…
دستاورد یک خانم دوست داشتنی : کد ۱۲۲۱۴۱#
سلام استاد جان
سال نوتون مبارک باشه. انشاءالله که سال بسیار بسیار خوب و پر از فراوانی و برکت باشه برای شما و عزیزانتون.خیلی خوشحال شدم که در کنار شما قرار گرفتم و خداوند شما رو سر راه من قرار داد.
عرض کنم به خدمت شما که وقتتون زیاد نمیگیرم. من دچار آلرژی و خارش پوستی فراوان بودم. خیلی دکتر رفتم، ولی جوابی نگرفتم.
اما با کلاسهای شما و تمرینهای سایه و همینطور شکرگزاری، خداروشکر، تمامش، برطرف شد.از این مسئله بسیار خوشحالم. مسائل دیگه هم زیاد داشتم که حالا، سر فرصت، یکییکی براتون میگم.
الان یه دفعه نطقم باز شده و دوست دارم که ساعتها همینجور براتون حرف بزنم.
میبوسمتون و خداروشکر میکنم برای وجودتون و امیدوارم که همیشه خوب، خوش، سلامت و خندان باشین. دوستتون دارم یک دنیا.امید به این دارم که روزبهروز بهتر بشم و خیلی از این قضیه خوشحالم.حتی تو روابط خانوادگیم بسیار تأثیر گذاشته. با همسرم اختلاف زیادی، بعد از سالها زندگی داشتم که الان با همین تکنیکها و کار کردن روی خودم، بسیار بسیار اونم آروم شده.
و باز برام خیلی جالبه که این آدم، این همه تغییر کرده؛ یعنی در حقیقت، اینو دیگه متوجه شدم که من تغییر کردم که ایشون هم انقدر تغییر کرده.
حتی من آلرژی داشتم، بدنم خارش میگرفت و باز رفتم دکتر که به من قرصهای حساسیت داد که گاهی بدنم میریخت بیرون و فکر میکردم خب، مربوط به غذا و ادویهجات ایناست.
ولی الان، یکدفعه خارش ام فروکش کرد و خیلی کمرنگ شده؛ خیلی زیاد.فکر میکردم که همینقدری که من بتونم صحبت کنم و ویس برای شما یا مثلاً دوستام بفرستم، دیگه حق مطلب به قول معروف ادا شده و من نتیجه رو از دوره شکرگزاریها، باورمند، گرفتم؛ ولی الان میبینم نه، من تازه اول راهم و اولشه… افسوس نمیخورم که این اتفاق دیر افتاده، پیش خودم میگم که موقعش حتما حالا بوده.
و میدونم که موفقیتهای زیادی، انشاءالله، توی این دوره باورمند کسب میکنم. همهرو مدیون شما هستم و خیلی خیلی تشکر میکنم و آرزوی سلامتی براتون دارم قربون شما.
تحلیل روانشناسی و علمی این دستاورد :
این تجربه یک نمونه عالی از ارتباط بین ذهن، احساس و جسمه. از نظر علمی، اضطراب مزمن و استرسهای فروخورده، میتونن سیستم ایمنی رو ضعیف کنن و باعث بروز علائم جسمی مثل خارش، آلرژی، التهاب پوستی و حتی دردهای مزمن بشن.
تمرینهایی که باعث آشتی با بخشهای پنهان وجود آدم میشن، در کنار «شکرگزاری» که مدار ذهن رو از کمبود به سمت فراوانی میبره، باعث تنظیم دوباره سیستم عصبی و تقویت عملکرد بدن میشن.
نکته قشنگ دیگه در این داستان، تغییریه که تو روابط خانوادگی هم ایجاد شده. چون وقتی آدم خودش رو تغییر بده، ناخودآگاه دنیای اطرافش هم واکنش نشون میده. همسرش آروم شده، اما درواقع این زن، اول خودش رو آروم کرده. این همون شاهکلیدی که خیلیا دنبالش میگردند…
جمعبندی :
خوندن این متن برای من مثل لمس یک شفا بود؛ شفایی که از دل آگاهی، پذیرش و عشق به خود بیرون اومده.
جایی که داروها جواب ندادن، ذهن و روح وارد عمل شدن و کاری کردن که نهتنها جسم، بلکه رابطهها هم ترمیم بشن.
این تجربه یه تلنگر قشنگ بود که بهم یادآوری کرد: ما همیشه منتظریم چیزی بیرون از ما درست بشه؛
درحالیکه اصل تغییر، درست از درون خودمون شروع میشه.
و وقتی این اتفاق بیفته… همهچی کمکم رو به راه میشه.
تا حالا شده یک بار از درون شروع کنی به خودت رسیدگی کردن؟
اگه قرار بود از درون، کاری برای بهتر شدن حال جسمت انجام بدی، اون چی بود؟
منتظرم نظرت رو این پایین برام بنویسی…