برای استفاده از سایت راندخت، نیاز به راهنمایی داری ؟!

از لبه پرتگاه تا حس خوشبختی

از لبه پرتگاه تا حس خوشبختی

از لبه پرتگاه تا حس خوشبختی چقدر فاصله است؟

گاهی آدم زندگی‌اش رو از جایی شروع می‌کنه که انگار هیچ نوری ته تونل نیست. جایی که فقط تاریکیه، ناامیدی، قرص‌های خواب و فکرهایی که هیچ‌کس دوست نداره به زبون بیاره. اما همین آدم، اگر راه درست رو پیدا کنه، می‌تونه از ته اون چاه تاریک، راهش رو به سمت نور باز کنه.
تو این داستان، یکی از همراهان دوره‌های شکرگزاری، دقیقاً همین مسیر رو رفته. با حال بد وارد شد، اما حالا بعد از گذروندن دوره‌ها، با حسی لبریز از آرامش و خوشبختی، از تجربه‌ش گفته…
یه داستان واقعی، پر از امید، شکر، و معجزه.

 

رهایی از خودکشی : کد دستاورد ۱۲۲۳۲۲#

دستاوردهای من تو دوره شکرگزاری که الان خداروشکر ۱۶ ماهه در کنار استاد عزیزم هستم، این بوده که من با حال خیلی بد و قصد خودکشی و خوردن آرام‌بخش‌های زیاد و قرص خواب وارد شکرگزاری شدم و از همون هفته‌های اول قرص‌هام قطع شد و تا الان مصرف نکردم.
با گذروندن دوره سایه و بعد هم باورمند، ارتباطم با اطرافیانم خیلی آرامش بیشتری داره و عشق و توجه بیشتری از خانواده و عزیزانم دریافت می‌کنم.
ماشه‌های پول و روابطم شکر خدا خوب فعال شده و عمل می‌کنه. خداروشکر می‌کنم هر ماه که چک کائنات می‌نویسم، در مدار پولی خودم پاس می‌شه و این، با وجود اینکه من کار ندارم، برام پر از برکت بوده و همیشه پاس شده.

در کل بیشتر روزهایی که می‌گذرونم، پر از آرامش و احساس خوب هست و شکرگزار خداوند و استاد عزیزم و دوستی که منو با استاد آشنا کرد، هستم. و حس خوشبختی تو زندگی دارم. استاد عزیزم، شکر بابت وجودتون.

 

تحلیل روان‌شناسی این دستاورد :

وقتی یکی از قرص و ناامیدی شروع می‌کنه و به جایی می‌رسه که الان حالش خوبه، حس خوشبختی داره و حتی جذب ثروت و عشق تو زندگیش فعال شده، یعنی یه تحولی عمیق توی زندگیش اتفاق افتاده. از نظر علمی، تمرین شکرگزاری باعث ترشح بیشتر دوپامین و سروتونین تو مغز می‌شه؛ یعنی همون هورمون‌هایی که حال خوب می‌سازن.

از نظر روان‌شناسی، فردی که با تمرین‌های ذهنی، بتونه الگوهای ذهنی منفی رو اصلاح کنه، می‌تونه نه‌تنها به آرامش برسه، بلکه به عزت‌نفس، اعتماد‌به‌نفس، و احساس لیاقت هم دست پیدا کنه.
چک نوشتن برای کائنات، از نگاه جذب، یه تمرینه قدرتمنده که مغز رو در مدار دریافت قرار می‌ده و کمک می‌کنه ذهن به جای ترس، رو شادی و نعمت تمرکز کنه.

این داستان یه نمونه کامل از اثر کار با ذهن، احساس، و باورهاست. کسی که از ته خط شروع کرده، حالا تو اوج حس خوبه، بدون دارو، با عشق، پول، آرامش و امید.

 

جمع‌بندی :

وقتی این نوشته به دستم رسید، نمی‌تونم پنهون کنم که چقدر عمیق تکونم داد. انگار داشتم ردّ پای یه انسان رو از دل تاریکی تا روشنایی دنبال می‌کردم؛ آدمی که تا لبه پرتگاه رفته بود و با نیروی شکرگزاری و کار روی خودش، برگشته به مسیر زندگی…

اونم نه فقط یه زندگی معمولی، بلکه یه زندگی پر از حس خوب، عشق، آرامش و حتی برکت مالی.

برای من، یه تلنگر بود. یه یادآوری که حتی وقتی همه‌ چی از هم پاشیده به نظر می‌رسه، هنوز یه نور کوچیک هست که می‌تونه راه نجات باشه… فقط باید جرات کنیم دنبال اون نور بریم.

اگه تو هم مثل من با خوندن این تجربه چیزی تو دلت روشن شد، بدون که این حس بی‌دلیل نیست! شاید این متن، همون نشونه‌ایه که مدتها دنبالش بودی.

 

شما تا حالا تجربه‌ای داشتی که از یه حال خیلی بد، به یه حس خوب برسی؟
یا اگه تمرین شکرگزاری انجام دادی، برات چه نتیجه‌هایی داشته؟
خیلی دوست دارم تجربه‌تو این پایین برام بنویسی، شاید یه جمله‌ ات، امید یکی دیگه باشه…