
از دلتنگی تا درخشش هنری یک مادر
گاهی برای درخشیدن فقط یه تصمیم لازمه؛ تصمیمی که شاید سالها تو دلمون نگهش داشتیم، ولی بالاخره وقتشه که بهش پر و بال بدیم.
این داستان، روایت یه مادره؛ کسی که همزمان با دلتنگی برای پسرش، تونسته تو هنر بدرخشه، کودک درونشو در آغوش بگیره، مسیر آگاهی رو دنبال کنه و زندگیشو متحول کنه.
اگه تو هم حس میکنی زمانشه برای یه شروع تازه، این متن میتونه همون جرقهای باشه که لازم داشتی…
دستاورد یک مادر قدرتمند در مسیر آگاهی : کد ۱۲۲۳۸۳#
سلام بر راندخت عزیز، ضمن تبریک سال نو، امیدوارم که امسال پر از اتفاقهای خوب باشه برای هممون.
من در سال ۱۴۰۳، کلی دستاورد دارم؛ کلی تغییرات تو زندگیم ایجاد شد.
یکی از اونا، ساختن پیج هنریم بود که سالهای سال دنبالش بودم انجام بدم؛ که بالاخره انجام شد و ساخت تابلوی دکوراتیو بود که به نمایش گذاشتم.
کلی انگیزه گرفتم برای ادامه این راه و تا الانم که موفق بودم، خدا رو شکر.و از همه مهمتر، خرید دورههای آموزشی خوبِ باورمند بود که دید من رو کلا به زندگی تغییر داد. ایکاش زودتر تو این مسیر قرار میگرفتم.
و دستاورد دیگه هم، آشتی با کودک درونم بود که خیلی به من کمک کرد خودمو دوست داشته باشم.
و دیگه اینکه، از وقتی ویسهای باورمند رو گوش میدم، خیلی راحتتر تونستم با مهاجرت تحصیلی پسرم کنار بیام، چون دلتنگیم کمتر شده.
وقتی موفقیتش رو در تحصیل تو دانشگاه لندن میبینم و اینکه اون انقدر به هدفش داره نزدیکتر میشه و خوشحال و راضیه، منم قلبا خوشحال و راضیم و همیشه احساس میکنم برکت و نعمت فراوانی خداوند تو زندگیم جاری شده و هست.
و بابت این، همیشه شکرگزار هستم و دوره شکرگزاریم رو کامل دارم به جا میارم.امیدوارم همه انسانها یه نفر مثل راندخت عزیز سر راهشون قرار بگیره، که بتونن زندگی رو به ورژن قشنگتر خودش تبدیل کنن؛ یا علی.
تحلیل روانشناسی و علمی این دستاورد :
این متن بهخوبی نشون میده که چطور یه آدم میتونه با کار کردن روی خودش، نهتنها با مسائل عاطفی مثل دلتنگی کنار بیاد، بلکه از دل همون احساسات، به یه منبع انرژی بزرگ برای رشد تبدیل بشه.
از دید روانشناسی، «آشتی با کودک درون» یکی از کلیدیترین مراحل برای رسیدن به خود دوستی و آرامشه؛ یعنی وقتی فرد خودش رو بیقید و شرط بپذیره، خیلی راحتتر با تغییرات زندگی کنار میاد و حتی انگیزه پیدا میکنه تا قدمهایی برای رویاهاش برداره.
و اینکه با گوش دادن مداوم به آموزشهای مثبت و تمرکز بر شکرگزاری، مسیر ذهن از نگرانی و دلتنگی، میره به سمت آرامش، معنا، و حتی خلقگری؛ مثل ساخت تابلوی هنری یا زدن پیج شخصی. این یعنی مسیر آگاهی فقط برای حال خوب نیست؛ برای شکوفا شدنه.
جمعبندی :
وقتی این متن رو خوندم، احساس کردم دارم قصه یه قهرمان واقعی رو میخونم؛ یه مادر که با تمام عشق و دغدغههای زندگی، تونسته نه تنها به دلتنگیها غلبه کنه، بلکه خودش رو هم دوباره پیدا کنه.
این نوشته برای من یه پیام روشن بود از اینکه «اگه بخوای، میتونی». مادری که با دلشکستنها، با فاصله گرفتن از فرزندش، با دلتنگی، اما با امید و آگاهی، هم مادر بوده، هم هنرمند، هم زنی که یاد گرفته خودش رو دوست داشته باشه.
خوندن این تجربه باعث شد خودم هم برگردم سراغ رویاهایی که شاید یه جایی بین شلوغیهای زندگی گمشون کرده بودم.
امیدوارم تو هم با خوندنش، چیزی درونت بیدار شده باشه… همون جرقهای که میگه: وقتشه که برای خودت زندگی کنی.
اگه یه هنری، یه علاقهی قدیمی، یا یه رویا توی دلت مونده که هنوز بهش نپرداختی، اولین قدمت برای شروع دوباره چیه؟
برام بنویس… شاید همین نوشتن، جرقهی برگشت تو به مسیر خودت باشه.